شب عُرس امسال
در قاموس مولانا جلال الدین و مولویه، مرگ انسان عاشق، عُرس یا عروسی اوست. لذا 26 آذر هرسال که سالگرد رحلت حضرت مولاناست شب عرس خوانده می شود. چرا که «نشان مرد مؤمن با تو گویم؟/ که چون مرگش رسد خندان بمیرد).
شب 26 آذر دوست عزیزم عبدالخالق عبادی، معلم دانشور سقزی به طور ناگهانی به رحمت ایزدی پیوست و حیات ابدی اش را در جوار رحمت پروردگار آغاز کرد اما من و بسیاری دیگر از دوستان و همشهریانش را در سوگ نشاند. انسانی نازنین و ساده و خودمانی از جنس پاکی و از ساکنان کوی صفا و صمیمیت.
تشییع پیکرش در آرامستان «دوزه غه ره ی» سقز و ترحیمش در مسجد حضرت عمر با استقبال کم نظیر مردم روبه رو شد و در این فضای ضعف از هر جهت، نشانه خوب و امیدوار کننده ای است که مردم به خدومان فرهنگی خود توجه دارند. کاک عبدالخالق، چند سالی مدیر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سقز و بعد بخشدار زیویه شد. کنگره باشکوه «نالی» غزلسرای نامدار کرد در زمان مدیریت این عزیز برگزار شد. همچنین پیشنهاد داده بود که کنگره ای در سطح ملی و ایران برای شناساندن مکتب فکری و فقهی حضرت امام شافعی برگزار شود که قرار است که در سال 1395 در سطح بین الملل در سنندج برگزار شود و پیش کنگره اش در پانزدهم دی ماه در سقز برگزار خواهد شد که ایشان جزو کمیته علمی اش بود.
مجموعه مقالاتی نیز در باره مسایل متنوع فرهنگی و جامعه شناسی با عنوان«کردستان و تحولات فرهنگی آن» از ایشان منتشر شده است.
کاک عبدالخالق انسانی علاوه بر فضل و توانایی و داشتن احساس مسؤولیت در برابر مسایل اجتماعی، انسانی متدین و با تقوا بودند. از مشاوره ایشان در یک سال اخیر در مسایل دانشگاه سقز بهره می بردم و پیشتر نیز در داوری بعضی پایان نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه مهاباد همکاری مان می کرد. تا آخرین روز حیاتش در تلاش بود حتی یک روز قبل از درگذشت مقاله ای تقدیم مدیر پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی سقز داد برای مشارکت در همایش حقوق که در هفتم دیماه برگزار خواهد شد. خداوند اندوه فراقش را بر خانواده گرامی و دوستان و دوستدارانش بکاهد و او را در فردوس اعلایش جای دهاد.
ای دریغا ای دریغا ای دریغ کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ