به بهانه سالگرد مولوي / شب عرس مولوی

به بهانه سالگرد مولوي / شب عرس مولوی/شهباز محسني

۱۷ دسامبر (۲۶ آذرماه) مصادف با سالگرد درگذشت مولانا جلال الدین محمد بلخی است. به همین مناسبت همه ساله مراسم «شب عرس» در كنار مقبره مولانا در قونیه و از سوی عارفان و اهل تصوف فرقه مولویه برگزار می شود. در آخرین شب این مراسم كه شب سالگرد درگذشت مولانا است و به «شب عرس» مشهور است، بعد از اجرای مراسم در مقبره مولانا، رقص سماع و موسیقی تصوف بر پا می شود. «شب عرس مولانا» در فرهنگ مردم آناتولی كه از بیش از هفت قرن قبل پذیرای این عارف مهاجر شده اند، به شب رجعت او به سوی معبود و معشوقش اطلاق می شود و با آیینهایی كه از هفت قرن پیش همه ساله به طور مداوم در كنار تربت او برگزار می شود، همراه است. همچنین طبق باورهای عمومی مردم تركیه كه به شدت به سفر حج عشق می ورزند، اگر عدم تمكن مالی، امكان حضور در بیت خدا را برایشان میسر نسازد، هفت بار زیارت تربت مولانا را معادل سفر حج می دانند و بدین طریق به عنوان حاجی، رعایت خصلتها و اعمال لازم برای یك حاجی را بر خود واجب می دانند. شب عرس در اصل در هند به مراسمی اطلاق می شد كه برای تجلیل عارفان و حكیمان بزرگ برپا می كنند. در این مراسم كه معمولاً سه تا پنج روز طول می كشد چند نفر درباره مقام شامخ و شخصیت بزرگ كسی كه به یاد اوجشن می گیرند سخنرانی می كنند وسپس گروه نوازندگان و قوالآن به نوازندگی می پردازند و آواها و نواهای مذهبی اجرا می كنند. شاید بدین سبب باشد كه در مراسم «شب عرس» كه در آیینهای سالمرگ مولانادر كنار مقبره مولانا در قونیه برگزار می شود مراسمی در قالب عزا و نوحه و ماتم دیده نمی شود بلكه آنها شب عرس را درواقع همان شب عروسی می پندارند و بر این باورند كه عارف در چنین شبی به وصال خود می رسد بنابراین نباید برای كسی كه در كنار محبوب خود آرام آرمیده به سوگ نشست.

ادامه نوشته

تصاویری که ناسا 44 سال مخفی کرد


انتشار 1407 عکس منتشر نشده از ماموریت آپولو 11 که به مدت 44 سال توسط ناسا مخفی شده بود.

به گزارش فارس، یک سایت اینترنتی از 1407 عکس گرفته شده در طول ماموریت آپولو 11 که در آن «نیل آرمسترانگ» روی کره ماه در سال 1969 راه می رفت را منتشر کرد. این تصاویر به مدت 44 سال توسط ناسا مخفی شده بود.

اگر فکر می کنید همه چیز در مورد این ماموریت را می دانید، باید گفت اشتباه می‌کنید. در این ماموریت «نل آرمسترانگ، باز آلدرین و مایکل کولینز» به روی ماه رفتند.

این تصاویر بسیار شگفت انگیزند اما شگفت‌انگیزتر این است که چرا ناسا این تصاویر را 44 سال پنهان کرده است؟

ادامه نوشته

ماموستا عبدالکریم مدرس

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQBjbWZfB_8EEb02eyx2elBIrm5Amps19KuVhwxXjox5ZnGdRg6uQ

 

کردستان ترکیه ومیراث نلسون ماندلا / دکتر اسماعیل شمس

 مقاله زیر را که به قلم دوست ارجمندم دکتر شمس استاد تاریخ نوشته شده تقدیم خوانندگان وبلاگم میکنم:

خبر درگذشت  نلسون ماندلا  قهرمان مبارزه با تبعیض نژادی  در مدت کوتاهی شرق تا غرب جهان را درنوردید و همه مردمان روی زمین را صرف نظر از نژاد و زبان ومذهب تحت تاثیر قرار داد. در بیشتر شبکه های خبری و اجتماعی و روزنامه ها ،تحلیلهای مختلفی از زندگی، زمانه وکارنامه او ارائه می شود و هرکس از ظن خود ،زوایای مختلف اندیشه وعمل او را بررسی می کند.محور عمده  بحثها این است که ماندلا شخصیتی یکتا ویگانه و غیر قابل تکرار است اما به موازات این تم کلی، می توان گفته ها و نوشته های مختلفی را دید که وجه مشترک آنان" تمنا ،امید و آرزو برای پیدایش ماندلایی دیگر" واحیای میراث سیاسی واخلاقی او درمناطقی است که مردمانش درگیر تبعیض وجنگ و خشونت اند. امروزه  مردم خاورمیانه  عربی  و نقاطی مانند افغانستان و پاکستان در حسرت و رویای پیدایش شرایط و اشخاصی اند که به این آرزوی" فعلا محال"  قابلیت " تصور در خیال" ببخشد  اما خوشبختانه  در کشورهایی مانند ترکیه و برمه  در یکی دو سال اخیر گامهایی برای پایان دادن به دهها سال جنگ و تبعیض وخشونت برداشته شده و دولت ورهبران مخالف نشان داده اند  که حداقل پتانسیل تحقق این آرزو و خلق آفریقای جنوبی دیگری را دارند.

موضوع این نوشتار سوالی است که این روزها بیشتر از هر زمانی در کردستان ترکیه شنیده می شود و آن این است که آیا  روزی فرا خواهد رسید که کردهای ترکیه  هم  از حقوق برابر با ترکها برخوردار شوند؟ آیا تبعیض قومی و زبانی  در کشوری که حداقل 30% از مساحت و جمعیت آن را کردستان و مردم کرد تشکیل می دهند خاتمه  خواهد یافت؟ آیا  سرنوشت ماندلا و تجربه  آشتی ملی در آفریقای جنوبی درکردستان ترکیه تکرار خواهد شد ؟ آیا کردهای ترکیه که ماندلا به خاطر نقض حقوق انسانی آنان  از پذیرش جایزه صلح آتاتورک  خودداری کرد و آنان هم چند سال پیش از ماندلا برای شرکت در جشن نوروز دیاربکر دعوت کردند  ، حاضرند راه و تجربه او را سرمشق خود قرار دهند؟ پاسخ  بخشی ازجامعه کرد و حتی ترک ترکیه به این پرسش مثبت است . توده میلیونی کردهای ترکیه که در جشن نوروز امسال در دیاربکر و دیگر مناطق کردنشین  به پیام آشتی عبدالله اوجالان گوش دادند و همه آنانی  که چند هفته پیش سخنان اردوغان و مسعود بارزانی و آواز خواننده حماسی کرد" شوان پرور"را در همین شهر شنیدند به آینده ای روشن چشم دوخته و خواستار پایان خشونت،رفع تبعیض و تحکیم برابری ، صلح و دموکراسی اند.


ادامه نوشته

دکتر مهیندخت معتمدی

کمی با تأخیر خبر یافتم که خانم دکتر مهیندخت معتمدی، شاعر، ادیب، استاد و مترجم نامدار رخت سفر به سوی جهان جاوید بسته و به لقای پروردگار رسیده اند. این ضایعه را به جامعه فرهنگی ایران و کردستان تسلیت می گویم. ایشان بانویی عارف و شاعری توانا بودند که به کردی و فارسی شعر می سرودند از جمله کارهای  زیبایشان مجموعه شعر «گلهای آبیدر» است. از زبانهای فرانسه و عربی ترجمه هایی داشتند مانند کتاب شعله کبود جبران خلیل جبران که تاکنون پنج بار منتشر شده و از جمله کارهای ماندگارشان تألیف کتاب مولانا خالد نقشبندی و پیروان مکتب اوست که در ایران خوش درخشید و با استقبال فراوان روبه رو گشت. دکتر معتمدی خانمی پارسا، متواضع و بلند طبع بود و در دو سه دهه اخیر در بسیاری در همایشها فعالانه شرکت می کرد و سخنرانیهای جالبی می کرد. چند بار ایشان را در کتابخانه مجلس شورای اسلامی دیده بودم که مشغول تصحیح تذکره ای عرفانی از داراشکوه هندی بود که هنوز به طبع نرسیده. سفرهای علمی متعددی هم به پاکستان و هند داشتند. خدایش بیامرزاد. شعر زیر بخشی از قطعه ای است که در وصف زادگاهش بانه سروده :

 

تا که خاک تو مرا زادگه است              بانه ای شهر پر از شور وسرور

با نسیم سحری بوی خوشت                  به مشام آیدم از این ره دور

تا بکاهد غم تنهایی دل                      از توام، مه سخنی ساز کند

تا بپیچد به پرندت همه شهر            جلوه مهتاب خوش آغاز کند

خود ندانم که در این جنگ وستیز                    در سلیمان بگ تو جائی هست؟

تا مگر تشنه لبی نوشد آب                          بر لب جو اثر پائی هست؟

آرببای خوش و سرسبزی آن                   گر چه در چشم خیالم طاق است!

سایه بید بن و زرد گلت                   باز میعاد گه عشاق است؟

باز در دامن این کوه،چو من                مرغی آواره غزلخوان گردد؟