دکتر مهیندخت معتمدی
کمی با تأخیر خبر یافتم که خانم دکتر مهیندخت معتمدی، شاعر، ادیب، استاد و مترجم نامدار رخت سفر به سوی جهان جاوید بسته و به لقای پروردگار رسیده اند. این ضایعه را به جامعه فرهنگی ایران و کردستان تسلیت می گویم. ایشان بانویی عارف و شاعری توانا بودند که به کردی و فارسی شعر می سرودند از جمله کارهای زیبایشان مجموعه شعر «گلهای آبیدر» است. از زبانهای فرانسه و عربی ترجمه هایی داشتند مانند کتاب شعله کبود جبران خلیل جبران که تاکنون پنج بار منتشر شده و از جمله کارهای ماندگارشان تألیف کتاب مولانا خالد نقشبندی و پیروان مکتب اوست که در ایران خوش درخشید و با استقبال فراوان روبه رو گشت. دکتر معتمدی خانمی پارسا، متواضع و بلند طبع بود و در دو سه دهه اخیر در بسیاری در همایشها فعالانه شرکت می کرد و سخنرانیهای جالبی می کرد. چند بار ایشان را در کتابخانه مجلس شورای اسلامی دیده بودم که مشغول تصحیح تذکره ای عرفانی از داراشکوه هندی بود که هنوز به طبع نرسیده. سفرهای علمی متعددی هم به پاکستان و هند داشتند. خدایش بیامرزاد. شعر زیر بخشی از قطعه ای است که در وصف زادگاهش بانه سروده :
تا که خاک تو مرا زادگه است بانه ای شهر پر از شور وسرور
با نسیم سحری بوی خوشت به مشام آیدم از این ره دور
تا بکاهد غم تنهایی دل از توام، مه سخنی ساز کند
تا بپیچد به پرندت همه شهر جلوه مهتاب خوش آغاز کند
خود ندانم که در این جنگ وستیز در سلیمان بگ تو جائی هست؟
تا مگر تشنه لبی نوشد آب بر لب جو اثر پائی هست؟
آرببای خوش و سرسبزی آن گر چه در چشم خیالم طاق است!
سایه بید بن و زرد گلت باز میعاد گه عشاق است؟
باز در دامن این کوه،چو من مرغی آواره غزلخوان گردد؟
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:29 توسط شهباز محسنی
|