جمیل صدقی الزّهاوی (1863-1936)
پدر و مادر جمیل صدقی الزهاوی کُردنژاد بودند. پدرش از فرهنگی وسیع برخوداری داشت و مفتی بغداد بود. گرچه زهاوی جز فرهنگ دینی کلاسیک چیزی تحصیل نکرده بود، از راه مطالعه کتابهایی که به عربی و ترکی ترجمه شده بود گرایش به افکار علمی و آزاد پیدا کرد. در زمینه آموزش و پرورش، روزنامه نگاری و امور حقوقی نیز مقامات متعددی را عهده دار شد. به سبب آزادی فکری و پیشگامیش در اقدامات مترقیانه نظیر آزادی زنان، زندگی پریشانی داشت و موجب سوءظن حکومت عثمانی و خشم مردم نسبت به او گردید. با آن که بعد حیثیت او اعاده شد در وی عقده ای از قهر و ستم عثمانیها باقی ماند. زهاوی در مجلس سنای عراق از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۹ عضویّت داشت. وی در همه موضوعات قلم فرسایی کرده است، از مسائل دینی گرفته تا قانون جاذبه عمومی. در شعرش به ابراز اندیشه های انتزاعی و حقایق علمی می کوشید. ترجمه نمونه ای از اشعار او:
ما در این جا، دو غریبیم
وقتی خورشید در شُرف غروب بود، در بغداد، در راهی قـــــــــــــــــــــــــدم می زدم.
با پیری برخورد کردم که روزگار پشت او را خم کرده بود و در میان راه لخ لخ می کرد.
جامه هایی کهنه ولی پاکیــــــــــــــــــــزه بر تن داشت. گریبانش از آلودگی پاک بود.
چینهای پیشانی فراخش حکایت می کرد که وی از سالخوردگان حزین و غمزده است.
آهسته گام برمی داشت و مردم پشت سرش بدو دشنام می دادند ولی پیر به آنان جواب نمی داد.
بر او حمله کردند، باسنگ ریزه می زدندش چندان که سرش شکاف برداشت و اثر آن به جای ماند.
ایستاد که جانی بگیرد و نفسی تازه کند، دل مهربانان بر او می ســــــــــــــــــوخت.
پرسیدم: او کیست؟ جواب دادند: وی حقیقت است. امروز آمده است و غریب است.
در حالی که از شفقت بر او، اشکم فرو ریخت، به قصد یاری و دلجویی به سویش رفتم.
و بدو گفتم: ما دو این جا، دو غریبیم. غریبان خویشاوند یکدیگرند.