دست مرا بگیر و دلم را تکان بده
یعنی کمی به هیکل این مرده جان بده
تا وا شود کمی یخ این جان منجمد
در زیر زلف خویش مرا آشیان بده
تا وا شود دوباره کمی چشم و گوش من
از پشت پرده، گوشه­ ی چشمی نشان بده
تاریک مانده ­ام کف این دخمه­ ی­ نمور
از گوشه­ ی دریچه کمی آسمان بده
یخ می­زند صدای من از سوز این سکوت
حرفی بزن، دوباره تنم را توان بده
شاید دوباره زنده شد این مرد منجمد
یک بوسه‌اش از آن لب معجز­ نشان بده